نویسندگان
1 عضو هیأت علمی گروه فلسفه دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران جنوب
2 .دانشجوی دکتری دانشکده مدیریت و اقتصاد،دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات تهران
چکیده
مقاله حاضر، با رویکرد جامعه شناسی فرهنگی و با روش تحلیلی ژرفانگر، به مطالعه درون مایه های فرهنگ ایرانی پرداخته است. همچنین با بهره گیری از مدل مکانیسم های دفاع روانی، روانشناسی تحلیلی و نظریه ناخودآگاه جمعی یونگ ، نگاه جدیدی به عناصر فرهنگی هویت ایران معاصر افکنده و رابطه این عناصر را با ارائه مستنداتی مورد بررسی قرار داده است . نتایج حاکی از آن است که روابط این عناصر در طول تاریخ شکلی دیالکتیکی داشته و هر گاه یک عنصر توسط نظامهای حاکمیتی سرکوب یا نادیده گرفته شده ؛ به ناخود اگاه جمعی پس رانده شده در اثر گذشت زمان به تدریج نیرو گرفته و سپس در موعد مقتضی ، به شکل توفنده به سطح بیرونی جامعه فوران کرده است. انقلاب اسلامی مردم ایران به نحوی، نتیجه سرکوب عنصر اسلامی – شیعی در دوره قبلی بوده است و این امکان وجود دارد که پس از جبران این نیاز و در اثر بی مهری به سایر عناصر در آینده ، عنصر ایران دوستانه یا غرب خواهانه و احتمالا ترکیبی از آن دو ، تظاهرات آشکارتری داشته باشند. به نظر می رسد که عنایت و توجه به این امر و اجتناب از رویکرد خلوص گرایانه در سیاست گذاری و مدیریت فرهنگی کشور در آینده می تواند راهگشا باشد.
کلیدواژهها